شرح زایمان دختر من

ا.داشتم شرح زایمان میخوندم گفتم بد نیست منم شرح بدم 😁😄
دختر اولم رو به خاطر ترسی که از طبیعی داشتم سزارین به دنیا اوردم
بعد باردار شدن دختر دومم همه چی خوب پیش میرفت خیلی از کارهای خونه و بیرون با خودم بود خیلی کم استراحت داشتم همسرمم به خاطر تغییر شغل اصلا فرصت نداشت.ماه اخر همش حس سوزن سوزن زدن زیر شکمم داشتم که هر سری به دکترم میگفتم میگفت طبیعی هستش پاهامم همش عضلاتش میگرفت ومخصوصا شبا که کار شبانه شده بود این دردا.هفته ۳۶ و ۳۷ رسیدم به دکترم میگفت تروخدا فقط زودتر زایمان انجام بشه که دیگه تحمل ندارم تا شد ۱۲ مهر که دکتر گفت بعد تعطیلات اربعین که میشد ۱۹ مهر زایمانته.منم اسرار که حتما قبلش بشه خلاصه با اسرارهای من شد ۱۶ مهر.صبحش ساعت ۷ بیمارستان شفا ساری رفتم وکارامو انجام دادم تا ساعت ۸ونیم که منو بردن اتاق عمل.من سر دختر اولم بیهوشی کامل بودم ولی اینبار میگفتم واسه کرونا نمیشه منم اسرار توروخدا منو بیهوش کنین من طاقت ندارم خلاصه من‌موفق نشدم واز کمر بیحس کردن ولی حس کردم تمام سرم میچرخه اینقدری که ترس داشتم پاهامم بیحس نشد که مجبور شدن بیهوشم کنن.دخترم ۸ و۵۰ دقیقه با وزن ۳۶۰۰ هفته ۳۸ به دنیا اومد.وقتی منو از ریکاوری تو اتاقم‌میبردن خیلی درد داشتم همش ناله میکردم اصلا سر دختر اول اینطوری نبودم‌ دردها واقعا عجیب بود اون روز نمیدونم چطوری گذشت اینقدر من درد داشتم یکسره مسکن میزدند شیاف میزاشتن ولی اصلا قابل تحمل نبود فرداش دکتر اومد برای معاینه وترخیص.دیدم حالش یه جوریه کلی ازم تشکر کرد از اینکه اسرار داشتم که زودتر زایمان انجام بشه اخه تو اتاق عمل یه اتفاقی افتاد که خیلی ترسید وقتی شکمم که باز کرد دید رحمم مثل پوست پیاز نازک شده و هر لحظه احتمال ترکیدن رحمم وجود داشته که در این صورت خودمم وبچه ازبین میرفتیم واینکه پشت رحمم کیست های اندومتریوز زیادی بوده که تواتاق عمل تازه متوجه اش شد و کلی خونریزی داشتم واسه همین بعد از عمل حدود ۳۶ ساعت ناشتا بودم وازم ازمایش میگرفتن که ببینن اوضاعم چطوره.راستی علت نازک شدن رحمم اختلاف وزن دختر اول نسبت به دختر دومم بوده چون بچه اولم با وزن ۲۸۰۰ به دنیا اومده بود نباید میزاشتن این بیشتر از ۳ بشه چون رحمم جا نداشته.ببخشید که طولانی شد😍😍